گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم.
گر محبت ثمرش سوختن و ساختن است یا به دنبال محبت سر خود باختن است من به میدان رفاقت گذرم از سر خویش تا بدانی که این حاصل دوست داشتن است . باید از عشق بسازم غزلی قابل تو میان قلب من عشق تو پیداست دلم با عشق تو عاشق ترین شد
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید. به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید. به باد گفتم عشق چیست؟ وزید. به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید. به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد. و به انسان گفتم عشق چیست؟ اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!! ای که می پرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
زاهد و درويشي زاهد و درويشي كه مراحلي از سير و سلوك را گذرانده بودند و از ديري به دير ديگر سفر مي كردند، سر راه خود دختري را ديدند در كنار رودخانه ايستاده بود و ترديد داشت از آن بگذرد. وقتي آن دو نزديك رودخانه رسيدند دخترك از آن ها تقاضاي كمك كرد. درويش بي درنگ دخترك رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دهقان پير با ناله ميگفت:
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
عشق يعنی تا ابد بی سرنوشت عشق يعنی زندگی تا زير صفر عشق يعنی پر کشيدن تا عروج عشق يعنی طی راه بی فروغ عشق يعنی ناله گيتار من عشق يعنی درد بی درمان من عشق سودای دل بيمار ماست عشق مرگ لحظه ديدار ماست عشق فرياد انا الحق گفتن است عشق در آغوش ياران خفتن است عاشقی بايد که آنرا درک کرد اين زبان از گويش عشق عاجز است عشق یعنی این
چشم مستی که تو داری به خدا زنجیر است ...هر که پا بند تو شد ، تا به قیامت گیر است کاش میشد بوسه ها را قاب کرد / مثل نامه سوی هم پرتاب کرد / کاش میشد عشق را تقسیم کرد / مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد...............دوست دارم
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم، تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم، بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشا ی تو همین یک لحظه باقی است...............دوست دارم
چه سخت است دلتنگ قاصدکی بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی وزد ... میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید
زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم دل ما تنگ نیست ما تنگش میکنیم دل هیچکس سنگ نیست ما سنگش میکنیم.
وقتی من آمدم و دستم را دراز کردم به سویت ٬ گفتی : از قفس چه میدانی؟ گفتم:آزادی - از تنهایی؟ گفتم:همزبانی - از محبت؟ گفتم:عشـــــــــــــق - از دوستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟ گفتم : صداقت - از بهـــــــــــــــــــــــــــــــــار؟ گفتم : طراوت - از جدایی؟ گفتم :...... باز هم گفتی جدایی؟ سکوت من تو را شکست و به گریه انداخت.... به چشمانم نگاه کردی و گفتی بگو....... من آغوش به رویت گشودم و گفتم: جدایـــــــــــــــــــــــــــــی هرگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز ...... بی تو میمیرم........دوست دارم
وقتی رفتی آن لکه ی سه بعدی قرمزرنگ را هم باخودت بردی ! حالا سمت چپ سینه ام جای خالی تو را حس میکنم ... مدادقرمز دوران کودکی ام را برمیدارم ... جای قبلی قلبم یک قلب میکشم و تویش را رنگ قرمز میزنم حالا من هم قلب دارم ... حسش میکنم و میدانم بازهم میتوانم عاشقت باشم...
عشق یعنی یه نفر قلب تورو بشکنه و حیرت انگیزه که تو هنوز با قطعه قطعۀ قلب شکستت دوسش داری... موج آرام نگاهت لاف دریا را شکست از حصار شب گذشت و مرز فردا را شکست غم به روی شانه هایم سالها لم داده بود مهربانی های تو قندیل غمهایم شکست مجنون را به محاکمه عدل بردند و گفتند توبه کن گفت : خدایا عاشقترم کن. میدونم که چجوری خیال کنم تو رو ندارم آخه تو سنگ صبوری ، بی تو من دووم نمیارم واسم سخته جداییت ، بی تو دنیایی ندارم زندگیم تیره و تاره ، بی تو فردایی ندارم یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست / یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست در خلوتی چنان که نگنجد کسی در آن / یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست
صفر را بستند اگر من شاعرم شعرم تو هستی/اگر من عاشقم عشقم تو هستی/اگر من یک کتاب کهنه هستم.بدان زیباترین برگش توهستی
کسی که نمیشنود حرفهای مرا در این لحظه ، حالا آن کسی که میخواند حرفهایم را در این لحظه نمیبیند اشکهای مرا ، حس نمیکند درد این دل تنهای مرا
خزان آمد به این بستان و گلزارم چه ویران شد
دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هيچي نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم مي میرم
نمی دانم عاشق اشک می ریزد
تقدیم به عاشقانی که به هم نرسیدن
گله دارم من از عالمو آدم گله دارم گله دارم من از دست خدا هم گله دارم شما که حرمت عشق و شکستی کمر به کشتن عاطفه بستین شما که روی دل قیمت گزاشتد فریاد من شکایته یه روح بی قرار روحی که خسته از همه زخمی روزگار گلایه من از شما حکایت خودم نیست برای من که از شما سوختم و گم شدم نیست اگه عشقی نباشه آدمی نیست اگه ادم نباشه زندگی نیست نپرس از من چه آمد بر سر عشق جوابم به جز شرمندگی نیست
|
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
![]() |
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
<-PollItems-> |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
Alternative content